تغییر باورهای مزاحم جهت رسیدن به هدف

taqyir_dar_bavar2

هرچند که گذشته مربوط به قبل می باشد و به طور کلی اثر و مقطع آن به پایان رسیده و دیگر هیچ تغییری نمی توانیم در آن بوجود آوریم،ولی می توانیم ترجمه ای از آن را برای خود شکل دهیم که در آن مشکلات به گونه ای دیگر خود را نشان دهند تا بدین ترتیب برداشت ما نسبت به گذشته تغییر یابد و از این طریق تاثیر مثبت بر سرنوشت خود بگذاریم.یک اختلال یا بحران تشکیل پاسخی را می دهد که ممکن است تا آخر عمر فرد بر روی او تاثیر بگذارد پس بحران های مختلف باعث می گردد که فرد به خودی خود،آینده ای را برای خویش رقم بزند و به این صورت سرنوشت خود را تعیین نماید.به عنوان مثال اگر فردی در دوران دبستان بنابر دلایلی از نظر تحصیلی درخشان نبوده و تنبیه معلم،پدر و مادر و توهین اطرافیان در رابطه با درس،آینده ی او را طوری طراحی می کنند که در آن تحصیلات عالی جایگاهی ندارد یا اگر دارد ، این شخص در آن موفق نخواهد بود،جملاتی مانند”این بچه ی کند ذهنی است، او از طریق درس به جایی نمی رسد، او آخرش بدبخت می شود ، اگر جان به جانش نمایی همین خواهد بود که هست” سرنوشت فرد را تشکیل می دهد بطوری که در مقابل افرادی که در زندگی خود را شکست خورده می بینند ، می توانیم این گونه کلمات را در گذشته ی آن ها پیدا کنیم.
به طور کلی سرنوشت به سه صورت شکل می گیرد:
ا-سرنوشتی که خود فرد برای خودش رقم زده است، مانند فردی که مشق نوشتن برای او بسیار سخت است و هر چه بیشتر می خواند کمتر می فهمد تا آن جا که نتیجه می گیرد تحصیلات بسیار سخت است و از طریق تحصیلات به هیچ جا نخواهد رسید.
۲-در این قسمت سرنوشت توسط دیگران بخصوص افرادی که برای ما بسیار مهم هستند رقم می خورد مانند پدر،مادر و …
۳-سرنوشتی که بر اساس اعداد و ارقام یا اطلاعات دیگر رقم می خورد مثلا ۹۰ درصد کارگران صنایع سنگین سردرد می گیرند!
با توجه به موارد ذکر شده بنده در زمینه ی تغییر در سرنوشت آماده ی مشاوره و خدمتگزاری هستم.

برای تغییر ارزش ها و باور ها:

۱-چانکینگ

۲-از دیدگاه سوم نگاه کردن

۳-تاثیرگذاشتن روی باورها

۴-متامدل ها را بشکنیم.

۵-همسویی و غیر همسویی که نشان می دهد خود ما هم مشکل داریم.

باور مساله ای است که شکل گرفته ، عمومیت پیدا کرده و برای ما تبدیل به حقیقت شده است.

یکی از موانعی که می تواند از رسیدن ما به هدف جلوگیری کند باورهاست.البته باورها در بسیاری از اوقات مثبت هستند و باعث می گردد که فرد بتواند در طول زندگی خود با امنیت بیشتری زندگی کند و همان طور که قبلا هم گفتیم باورها ترکیبی از پدیده های خارجی و تجربیات ما می باشند.در این ترکیب ما به چیزی معتقد شده ایم و بر اساس همین اعتقاد به زندگی خود ادامه می دهیم بسیاری از باورها به سوالات ما در رابطه با پدیده های ناشناخته و بی جواب یا حتی در مورد انسان و وجود او پاسخ می دهد.بعضی از باورها کاملا حقیقی است و نمی توانیم در آن تغییر بوجود آوریم مانند رنگ آسمان آبی است یا آفریقا یک قاره ی بسیار گرم است.این نوع باورها را می توان بررسی نمود و بصورت علمی به آن ها پرداخت اما بسیاری از باورها قابل بررسی نیستند و در سه جهت برروی زندگی ما تاثیر می گذارند:

الف)در جهت علت وجود هر چیز مانند:من در ریاضی نمی توانم موفق شوم چون بطور کل یک فرمول ریاضی هم در ذهن من نمی رود.(یک علتی برای خودمون در میاریم.)

ب)در جهت دادن یک مسیر به زندگی ما :مانند من تصمیم گرفتم در نجاری حرفه ی پدرم را دنبال کنم چون به طور کلی این شغل از اجداد ما به من ارث رسیده است.

ج)در جهت محدود کردن ما که خود شامل سه شاخه می باشد:

۱-محدودیت در جهانی که در آن زندگی می کنیم مانند خارجی ها نجس هستند.

۲-محدودیت در رفتار شخصی مانند من نمی توانم سیگار را ترک کنم این تنها چیزی است که مرا برای ادامه ی زندگی کمک می کند.

۳-محدودیت در هویت مانند : من همینم که می بینی یعنی یک دیوانه ی ماشین و قدرت

باورها می توانند شخصی باشد مانند من به شانس معتقدم یا به نحسی عدد ۱۳ معتقدم.

یا گروهی باشند مانند از هر دستی بدهی با همان دست پس می گیری یا زمانی که همه ی مردم بصورت گروهی فکر می کردند زمین مسطح است.

در رابطه با باورها باید بدانیم که بعضی از آن ها خیلی سطحی هستند و به راحتی می توان آن ها را با متامدل ها متزلزل نمود و با تاثیرگذاری روی ضمیرناخودآگاه می توان حتی آن ها را از بین برد مانند :من در یک خانه ی کوچک زندگی می کنم حال آن که ممکن است این فرد برخلاف احساسی که دارد از یک خانه ی متوسط خوب برخوردار باشد.باورها گاهی بطور اعجاب انگیزی در اشخاص خود را نشان می دهند مانند جنایت کار که چندین نفر را کشته است و چند سرقت مسلحانه داشته است اما برای وی مردانگی نیست که همدستانش را لو بدهد.فرهنگ می آید روی ارزش ها و باورها تاثیر بگذارد.در ان ال پی تاکید می شود به باورهای دیگران توهین نکنیم چون شالوده ی اشخاص را بوجود می آورد اما فراموش نکنیم که بعضی از باورها بسیار مخرب هستند مانند شخصی که می گوید آدم بدبخت تا روز قیامت هم بدبخت است.از آن جا که باورها ما را به سوی زندگی کردن یا نکردن هل می دهند آثارشان را می توان در چند بخش مشاهده نمود مانند ۵ حواس زیرا هر نوع باور از طریق یکی از حواس به طور مستقیم یا غیر مستقیم وارد ضمیرناخودآگاه می شود و پس از آن تشکیل نوعی رفتار را می دهند و آن رفتار به طبع بعد از یک عملکرد واکو شکل می گیرد.از طرفی دیگر می توانیم بگوییم که باور ها مدل فکری ما را معرفی می کنند و این مدل فکری از طریق بیان به دیگران و یا به خود معرفی می گردد.در رابطه با تغییر باور اولین قدم استفاده از متامدل هاست سپس سعی می کنیم تا با ایجاد تردید و استثناء شکافی در باور فرد ایجاد نماییم.چنانچه باور بسیار قوی بود از طریق تغییر در باور به شیوه ی رابرت دیلتز عمل می کنیم:

۱-باوری را که مدت ها داشته ایم و مزاحم پیشرفت ما بوده است را شناسایی می کنیم(برای شناسایی این باور از خود سوال می کنیم چه چیز مانع از این می شود که من به هدف … برسم.)

۲-تصویر باور غلط را مجسم می کنیم.

۳-یک موضوع یا باور را که نسبت به آن تردید داریم شناسایی می کنیم و تصویر آن را مجسم می کنیم.

۴-جزئیات غیر عادی تصویر تردید را شناسایی می کنیم.

۵-جزئیات غیر عادی تصویر تردید را به تصویر باور غلط منتقل می کنیم.

۶-یک باور جدید را می سازیم که مثبت باشد(در راستای همان باور قبلی می باشد.)

۷-جزئیات غیر عادی باور مثبت جدید را شناسایی می کنیم.

۸-جزئیات غیر عادی باور مثبت را به باور تردید منتقل می کنیم.

۹-باور مثبت جدید به وجود می آید.