فروید – عشق ورزی
کسی که عشق میورزد فروتن میشود. کسانی که عشق میورزند کسانی هستند که از بخشی از خودشیفتگیشان صرفنظر کردهاند.
زیگموند فروید
کسی که عشق میورزد فروتن میشود. کسانی که عشق میورزند کسانی هستند که از بخشی از خودشیفتگیشان صرفنظر کردهاند.
زیگموند فروید
بهجای اینکه به مردم دیدگاهی بادکرده نسبت به خودشان بدهیم، باید به آنها دلایل عینی ارائه دهیم تا حس خوبی به خودشان پیدا کنند.
مارتین سلیگمن
در این زندگی از همهچیز میتوان چشم پوشید؛ چشم پوشیدن فریبندهترین طریقهی از دست دادن است.
کریستین بوبن
چرا ما را انتخاب میکنید؟
روانشناس خوب هیچ وقت کسی را قضاوت نمی کند.او میداند مسائلی که برای هر شخص اتفاق می افتد محصول تعداد زیادی فاکتور است که دست به دست هم می دهند تا تصمیمی گرفته شود یا اتفاقی رقم بخورد. وظیفه ی روانشناس قضاوت کردن نیست و او میداند که هر قضاوتی داشته باشد ذهنش را پیچیده می کند و نمی گذارد به وظایفی که دارد عمل کند. پس هیچ وقت نگران این نباشید که روانشناستان شما را قضاوت کند.
وظیفه ی روانشناس است که صبور باشد و با مراجعش همدلی داشته باشد. این را قطعا همه ی روانشناسان می دانند. روانشناسی بیشتر در این زمینه موفق است که زمینه شخصیتی این موارد را داشته باشد و آنها را در وجودش تقویت کند.
استفاده از رویکردهای روان کاوی ، رفتاری ، و شناختی بر اساس شرایط و نیاز مراجعین
استفاده از ان ال پی و هیپنوتیزم برای برنامه ریزی ذهن
به روانشناسان عزیزی که برای مشاوره مراجعه می کنند سبک انتخابی همراه درمان به ایشان آموزش داده می شود
توضیحات
سالهاست هیپنوتیزم به معنای خواب مصنوعی، بعنوان یك رشتة رفتار درمانی شناخته شده است. بوسیله هیپنوتیزم می توان تغییرات زیر بنایی در شخص بوجود آورد، در واقع عملكرد هیپنوتیزم بصورتی است كه با قرار گرفتن سوژه (شخص هیپنوتیزم شونده) در یك حالت نیمه خواب او را وارد حالت ترانس نموده و در این حالت با ضمیر ناخودآگاه وی ارتباط برقرار نموده و بوسیله تلقینهای پی در پی تغییرات مورد نظر را در رفتار شخص بوجود میآوریم .
موفقیت یک علم است! قاعده و فرمول دارد. براى همه در دسترس، قابل آموزش و یادگیرى ست. در واقع، NLP از الگوی رفتارى انسانهای فوقالعاده موفق به وجود آمده است..
درمان تصویرسازی – ارتباطی (IRT) در ۱۹۷۰ به عرصه زوجدرمانی راه یافت. طولانی بودن روانکاویهای سنتی به لحاظ زمانی و هزینه زیاد درمان از مهمترین عواملی بودند که رواندرمانی را از شکل پویشی درازمدت به حوزههای شناخت بنیاد و گرایش به سرعت سوق دادند. حیطه زوجدرمانی و خانوادهدرمانی نیز تحت تأثیر بینشهای رابطه محور پدیدار شده، تمرکز بر متغیرهای میان فردی را آغاز و کارایی قابل مشاهده و کوتاهمدت درمانها را مورد توجه قرار دادند. ایماگودرمانی ارتباطی نیز همچنان که از نامش پیداست دست ساخته همین نگرش تلفیقی بوده است.
این رویکرد دو مقوله را بهطور همزمان مورد تأکید قرار میدهد:
روانشناسی مثبت گرا، روانشناسی را به بررسی بیماریها، آسیبها و ضعفها محدود نمیداند. بلکه وظیفهی بررسی قوتها و صفات مثبت را نیز بر عهده روانشناسی میداند.
… اگر بخواهیم روانشناسی به جای جنبهی درمانی، قدرت پیشگیری هم داشته باشد، باید به شکل سیستماتیک برای ایجاد شایستگیها و توانمندیها هم تلاش کنیم و به بررسی نقاط ضعف، محدود نشویم.